شعرهای کودکانه 1
پاشو پاشوکوچولو ازپنجره نگاه کن
باچشمان قشنگت به منظره نگاه کن
آن بالا بالاخورشید تابیده بر آسمان
یک رشته کوه پایین تر پایین ترش درختان
نگاه کن آن دورها کبوتری می پرد
شاید برای بلبل از گل خبر می برد
ما گلهای خندانیم فرزندان ایرانیم
خاک ایران زمین را بهتر زجان می دانیم
آباد باشی ای ایران آزاد باشی ای ایران
از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران
ما باید دانا باشیم هوشیاروبینا باشیم
از بهر حفظ ایران باید توانا باشیم
آباد باشی ای ایران آزاد باشی ای ایران
از ما فرزندان خود دلشاد باشی ای ایران
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کس ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان مثل رستم قهرمان
تخم خودرا شکستم اینجوری بیرون جستم
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
رو رختخواب مخمل آبیش خوابیده
بابا یه روز رفته بازار اونو خریده
قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من چشماتو وا کن
وقتی که شب شد اونوقت لالا کن
توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا من می خوام برم به بازی
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی میکنیم با یه دونه توپ
چون پرت می کنم توپ سفیدم را
از جا می پره می ره به هوا
قل قل می خوره توزمین ورزش
یک و دو و سه و چهاروپنج وشش
یه خرگوش و یه خرگوش یه خرگوش بازیگوش
خرگوش من سفیده بابا اونو خریده
گوشای اون درازه چشماش همیشه بازه
خرگوشکم چه نازه با بچه ها می سازه
نه نیش داره نه چنگول می گرده شادوشنگول